سلام دنیای مجازی و بعد هم این تصویر،کم کمک علت غیبت های هر از گاهتون روشن میشه..کاش این دغدغه ها دلیلش نبود از آخر شروع می کنم تا به اول برسم راجب رژیم تفکر که باید بگم غالب هم ولایتی ها خوب و با جدیت بهش عمل می کنند ، دلیلش هم که مشخصه تلخه ، سخته یا حتی گاهی غیر قابل تحمله نتایج اندیشیدن ،در برخی موارد هم ابتلا به سردرد های مزمن رو به دنبال داشته یک بیماری اجتماعیه و راه درمانش به نظر من جون دادن به همین حرکت های کوچک فردی....گفتگو،بستره سازی و...و اما ادامه ی مطالب در مورد از بین رفتن انسانیت و عشق و... به نظرم در تمام موارد برای گذران زندگی به شیوه ی رفع گرسنگی با fast food عمل می کنیم،زود و سریع و بی زحمت . کم فکر می کنیم ،کم دل به دریا می زنیم ،حتی کم حس می کنیم به نظرم این نتیجه ای نداره جز کوچک شدن به ارزش ها اعتقادی ندارم و به نظر من نسبی بودن معنای هر صفتی، جایگاه ارزش های سنتی و پرطمطراق رو متزلزل میکنه اماوقتی آدم ها کوچک میشن ،پرونده ی تمام این ارزش های پر زحمت و پر هزینه هم بسته میشه و آدم هامثلا ترجیح میدن تو دوستی خیلی پیش نرن چون بهاش، نشون دادن اون چیزیست که هستن و این هزینه بره و البته گاهی خجالت آور شکاف ها کم کم در حال شکل گرفتنه...به توجه نیاز داریم و دوست داشته شدن -حتی از نظر خودمون هم دوست داشتنی نیستیم-چیزی رو در ویترین نشون میدیم که کعبه ی آمالمون باشه فیلسوف و عارف و دانشمند تا......تارک دنیا و حتی اگه مد باشه کمی هم همجنس گرا و کجا بهتر از اینترنت نه دیده میشیم ، نه شنیده میشیم و نه احساس وقت چت میشه مجردیا متاهل بود ، شیطنت کرد ، لاف زد ،وخلاصه خیلی بهتره که سیگنال های غیرواقعی مون از طریق فیبرهای نوری و کابل های مخابرات منتقل بشن تا نگاه و... البته این میتونه حسن هم باشه ، برای کسانی که جرأت ابراز خودشون رو ندارن مثل یک هجرت میمونه به جایی میرن که میتونن اونچه که میخوان رو عرضه کنن -نه اونچه که دیگران متوقعن_ باعث رشد میشه گاهی، اما این هم نشأت گرفته از بیماری خودپوشی و خود سانسوری _و گاهی خود پنهانیه_ که در بعضی ها تا مرز خودکشی هم پیش میره فرهنگ ما این طور حکم میکنه :رویاهامون رو از خودمون پنهان کنیم و خودمون رو از دیگران یه جور ترس و فرار تاریخی از دشمن ،از مهاجم ،از مأمور های تفتیش عقاید حکومت تازه مسلمانی یا زرتشتی ؟ زنار بستی؟ صلیب انداختی ؟ دختری ؟ شعر هم میگی؟ قضیه انگار داره بیخ پیدا میکنه اما واقعا دلیل تمام چیزهایی که گفتید به نظر من یه بی فرهنگی ساده نیست یک بد فرهنگی کهنه ست که یک ابزار مدرن بد شکل ترش کرده شرمنده بابت پرحرفیم شاد باشید
تصویر از : فرانسیسکو گویا
۲ نظر:
سلام
دنیای مجازی و بعد هم این تصویر،کم کمک علت غیبت های هر از گاهتون روشن میشه..کاش این دغدغه ها دلیلش نبود
از آخر شروع می کنم تا به اول برسم
راجب رژیم تفکر که باید بگم غالب هم ولایتی ها خوب و با جدیت بهش عمل می کنند ، دلیلش هم که مشخصه تلخه ، سخته یا حتی گاهی غیر قابل تحمله نتایج اندیشیدن ،در برخی موارد هم ابتلا به سردرد های مزمن رو به دنبال داشته
یک بیماری اجتماعیه و راه درمانش به نظر من جون دادن به همین حرکت های کوچک فردی....گفتگو،بستره سازی و...و اما ادامه ی مطالب
در مورد از بین رفتن انسانیت و عشق و...
به نظرم در تمام موارد برای گذران زندگی به شیوه ی رفع گرسنگی با
fast food
عمل می کنیم،زود و سریع و بی زحمت . کم فکر می کنیم ،کم دل به دریا می زنیم ،حتی کم حس می کنیم
به نظرم این نتیجه ای نداره جز کوچک شدن
به ارزش ها اعتقادی ندارم و به نظر من نسبی بودن معنای هر صفتی، جایگاه ارزش های سنتی و پرطمطراق رو متزلزل میکنه
اماوقتی آدم ها کوچک میشن ،پرونده ی تمام این ارزش های پر زحمت و پر هزینه هم بسته میشه
و آدم هامثلا ترجیح میدن تو دوستی خیلی پیش نرن چون بهاش، نشون دادن اون چیزیست که هستن و این هزینه بره و البته گاهی خجالت آور
شکاف ها کم کم در حال شکل گرفتنه...به توجه نیاز داریم و دوست داشته شدن -حتی از نظر خودمون هم دوست داشتنی نیستیم-چیزی رو در ویترین نشون میدیم که کعبه ی آمالمون باشه
فیلسوف و عارف و دانشمند تا......تارک دنیا و حتی اگه مد باشه کمی هم همجنس گرا
و کجا بهتر از اینترنت
نه دیده میشیم ، نه شنیده میشیم و نه احساس
وقت چت میشه مجردیا متاهل بود ، شیطنت کرد ، لاف زد ،وخلاصه خیلی بهتره که سیگنال های غیرواقعی مون از طریق فیبرهای نوری و کابل های مخابرات منتقل بشن تا نگاه و...
البته این میتونه حسن هم باشه ، برای کسانی که جرأت ابراز خودشون رو ندارن مثل یک هجرت میمونه
به جایی میرن که میتونن اونچه که میخوان رو عرضه کنن -نه اونچه که دیگران متوقعن_ باعث رشد میشه گاهی، اما این هم نشأت گرفته از بیماری خودپوشی و خود سانسوری _و گاهی خود پنهانیه_ که در بعضی ها تا مرز خودکشی هم پیش میره
فرهنگ ما این طور حکم میکنه :رویاهامون رو از خودمون پنهان کنیم و خودمون رو از دیگران
یه جور ترس و فرار تاریخی از دشمن ،از مهاجم ،از مأمور های تفتیش عقاید حکومت تازه
مسلمانی یا زرتشتی ؟ زنار بستی؟ صلیب انداختی ؟ دختری ؟ شعر هم میگی؟
قضیه انگار داره بیخ پیدا میکنه اما واقعا دلیل تمام چیزهایی که گفتید به نظر من یه بی فرهنگی ساده نیست
یک بد فرهنگی کهنه ست که یک ابزار مدرن بد شکل ترش کرده
شرمنده بابت پرحرفیم
شاد باشید
اين تصوير منو به سالها پيش برد ... اين تصوير و اون مطلب گوياي رنجي ايست كه خودمانيم مجذوبتان كرده... همين است و ديگر هيچ
ارسال یک نظر