۱۳۸۷ آبان ۱۷, جمعه

...

جمعه
دهکده
نسترن شرقی
جمعه
پری وار در قالب آدمی
جمعه
سکوت آب
فریاد عطش
جمعه
لورکا
گرانادا
جمعه
یاسمین لوی
النی کارایندرو
جمعه
بودن
وسوسه ی نبودن
جمعه
بودا
نسل تجربه
جمعه
خون شتک زده
سنگلاخی معبر
جمعه
حضور قاطع ظلمت
داسی سرد
جمعه
آفتاب فراسوهای افق
زنان خاموش
مردان خسته ...
جمعه
جمعه
جمعه

۵ نظر:

chista گفت...

جمعه، آری یک روز بود اما به حسرت ِیک عمر.

خیلی زیبا نوشتی، گویی دم زدن در فضایی که شاعری بزرگ تنفس میکرده تو را هم شاعر کرده است.

شاد باشی

Ba in hame گفت...

جمعه‌
اي‌كاش در فضايي ديگر، نه در ميانه‌ي داد وقال دلالان و قوادان پاي صحبت‌هاي آيداي پر مهر مي‌نشستيم و يادش را با پياله‌اي از خوانش شعرش خالي مي‌كرديم، با اين همه، اين نيز غنيمتي بود و سپاس كه بودي و هستي

Arian گفت...

ممنون از نظری که دادی و گذاشتن لینک وب لاگ. من هم لینک شما را گذاشتم.
این جمعه ها هر کدومشون یه دنیا و خاطره با خودشون دارند
به قول شاملو

خدايا خدايا

دختران نبايد خاموش بمانند!

هنگامی که مردان

- نومید و خسته -

پیر می شوند

ناشناس گفت...

سلام.بار دومیه که میام اینجا.
وبت رو دوست دارم.
قابل خوندنه.
خسته نباشی

ناشناس گفت...

سلام
بعد از مدتها به بلاگت سر زدي ولي چيزي ننوشتي؟