تابحال شده به این موضوع فکر کنید که بیست و هشت سال زندگی کردید و بخاطر بعضی امور مثل عشق ، دوستی ، تعهد ، صداقت و غیره تشویق شدید اونهم به مدت بیست و هشت سال !!!و بعد ناگهان انگار پرده فرو افتاده و شما قدم به دنیایی می گذاردید که انگار شما در این بیست و هشت سال در اون ساکن نبودید ...چطور باید تربیت گذشته رو فراموش کرد ؟چطور باید داروی خنده و فراموشی رو یافت ؟چطور باید اینگونه بود که بود ؟؟
تصویر از دالی
عنوان تصویر : Paranoic Critical Solitudet
..................................................................
فریاد در باد سایه ی سروی به جا می گذارد
بگذارید در این کشتزار گریه کنم
در این جهان همه چیزی در هم شکسته
به جز خاموشی هیچ باقی نمانده است
بگذارید در این کشتزار گریه کنم
افق بی روشنایی را جرقه ها به دندان گزیده اند
به شما گفتم
بگذارید در این کشتزار گریه کنم
(( لورکا ))
................................................................
۲ نظر:
ajab she're khoobi!!
سلام
خیلی خوشحال شدم که از بلاگ من خوشت اومده...من هم به وبلاگت سر میزنم
با اینکه طراح سازه ای هستی ولی روحیه ات بیشتر شاعرانه ست
ارسال یک نظر